مطالب پیشنـهادی :
[با کاموا و نخ بافندگی دکوراسیون تان را زمستانی کنید مدل کلاه با نخ زری]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 04 Jul 2018 16:49:00 +0000
مطالب پیشنـهادی :
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 04 Jul 2018 16:49:00 +0000
مطالب پیشنـهادی :
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 04 Jul 2018 16:49:00 +0000
فرزاد مؤتمن درباره این نقش مـی گوید:
فرزاد مؤتمن کـه هنوز بسیـاری از افراد فیلم «شب های روشن» او را بـه یـاد دارند درون مورد بازی خانم فرجامـی درون این فیلم مـی گوید: خانم بازیگر از سختی های ایفای نقش معتاد می گوید «تیغ و ابریشم، خاطره بسیـار دوری است. من این فیلم را درون همان سال های ۶۴، ۶۵ دیدم و پس از آن دیگر موقعیت بازبینی اش را پیدا نکردم اما هنوز بـه خاطر دارم کـه در آن دوره وقتی فیلم را مـی دیدم بازی فریماه فرجامـی یکی از نقاط قوت فیلم بـه نظر مـی رسید زیرا تصویری خیلی باورپذیر و ملموس را از یک زن معتاد ارائه مـی داد. شاید درون خوب بودن کار خانم فرجامـی ذکر همـین نکته کافی باشد کـه بگویم بعد از گذشت این همـه سال وقتی درباره کارکترهای معتاد فکر مـی کنم، یکی تصویر فریماه فرجامـی بـه ذهنم مـی آید و یکی بهروز وثوقی درون فیلم گوزن ها».
مـهران احمدی درباره این نقش مـی گوید:
مـهران احمدی کـه در چندین اثر با پانته آ بهرام همکار بوده درون مورد ایفای نقش اش درون سریـال «مسافر» مـی گوید: «خانم بهرام درون سریـال «مسافر» مانند همـیشـه از عهده ایفای نقش شان بـه خوبی برآمدند و یکی از نوابغ بازیگری هستند. بـه نظرم یکی از بهترین نقش های فرد معتاد را خانم بهرام درون این اثر، ایفا کرده اند. نمـی دانم بگویم متاسفانـه یـا خوشبختانـه اما اکثر بازیگران خانم ما بـه کارکتری کـه مـی خواهند بازی کنند، خیلی اهمـیت مـی دهند و پذیرای هر نقشی نیستند. وقتی قرار هست شما نقش یک فرد معتاد را ایفا کنید، طبیعی هست که چهره تان دستخوش تغییرات زیـادی مـی شود و زیبایی اش را از دست مـی دهد و به همـین دلیل همـه خانم ها چنین نقشی را نمـی پذیرند. اما خانم بهرام از جمله بازیگرانی هست که به منظور رسیدن بـه نقش اش و ملموس آن به منظور مخاطب از هیچ تلاشی دریغ نمـی کند و در مسافر هم دیدیم کـه چنین اتفاقی رخ داد. درون کنار اینکه فراموش نکنید بازی درون نقش یک فرد معتاد بسیـار سخت هست زیرا حتما مراقب باشید کـه تبدیل بـه تیپ و کلیشـه نشوید. خانم بهرام درون این کار یکی از غیر کلیشـه ای ترین نقش ها را ایفا کرد. من ۲ نقش معتاد را هرگز فراموش نمـی کنم؛ یکی نقش خانم بهرام درون سریـال «مسافر» و دیگری نقش باران کوثری درون فیلم «خون بازی»؛ این دو بی نظیرند».
ستاره اسکندری درباره این نقش مـی گوید:
خود اسکندری هم این نقش ها را بـه خوبی بـه یـاد دارد و در خصوص نقشی کـه در «داستان یک شـهر» ایفا کرده، مـی گوید:«زمانی کـه من این نقش را بازی کردم درون تلویزیون بـه این شکل بـه موضوع و حضور یک زن معتاد پرداخته نشده بود و به همـین دلیل این نقش را خیلی دوست داشتم. بسیـاری این تصور را داشتند کـه تصاویر فیلم، مستند است. درون مورد «مرگ تدریجی یک رؤیـا» هم حتما بگویم همـیشـه دوست دارم نقش های متفاوتی را ایفا کنم. ممکن هست در نگاه کلی نقش هایم تفاوت چندانی با هم نداشته باشند، اما درون جزئیـات از هم فاصله دارند. من تجربه بازی با لهجه های متعدد و آدم هایی درون طبقات اجتماعی مختلف را دارم و مثبت یـا منفی بودن شخصیت ها برایم خیلی فرقی ندارد».
مـهران احمدی درباره این نقش مـی گوید:
مـهران احمدی کـه سابقه همکاری با باران کوثری را نیز دارد، مـی گوید: «یکی از ماندگارترین نقش هایی کـه این بازیگر ایفا کرده درون فیلم «خون بازی» است. بـه نظرم تمامـی خصایصی کـه خانم پانته آ بهرام درون «مسافر» داشتند، خانم کوثری نیز درون فیلم «خون بازی» از خودشان نشان دادند. خانم کوثری جزو آن دسته بازیگرانی هست که وقتی نقشی را مـی پذیرد، ساعت ها و روزها برایش زمان مـی گذارد و با آن شخصیت بـه اصطلاح قاطی مـی شود و بی اهمـیت از کنار آن عبور نمـی کند که تا شخصیتی را کـه قرار هست نقش اش را ایفا کند، به منظور مخاطب باورپذیر کند. شخصیت سارا درون «خون بازی» بـه خاطر روحی کـه خانم کوثری بـه آن داده بود، کاملا به منظور مخاطب بـه شکل ملموس درآمده بود. درون کنار اینکه کلیشـه ای نبود و تماشاگر مـی توانست باورش کند».
طناز طباطبایی درباره این نقش مـی گوید:
طناز طباطبایی بـه خوبی نقش زیبایی را کـه در «مرهم» بـه تصویر کشیده درون خاطر دارد و در این باره مـی گوید: «من همـیشـه بـه ایفای نقش هایی کـه بیـانگر معضلات اجتماعی است، علاقه مندم و به نظرم نقش های جذابی مـی آیند. اعتیـاد نیز یکی از این معضلات هست که شخص نادانسته بـه آن مبتلا مـی شود و فکر مـی کنم وظیفه من و سایر سینماگران هست که با استفاده از موقعیت کاری مان پیش آگاهی هایی درون این زمـینـه بـه افراد بدهیم. اینکه بدانند اگر بـه اعتیـاد مبتلا شوند چه آینده ای انتظارشان را مـی کشد. من درون «مرهم» نقش معتادی را بازی کرده ام کـه اعتیـادش بـه دراگ های مخدر نیست بلکه دراگ محرک مصرف مـی کند؛ چیزی کـه این روزها درون بین افراد معتاد بیشتر شاهدش هستیم و این خوش بینی درون ذهن اشخاص شکل گرفته کـه دراگ های محرک مانند دراگ های مخدر آسیب رسان و اعتیـادآور نیستند درون حالی کـه تحقیقات ثابت کرده اند دراگ های محرک بـه خاطر آسیب هایی کـه به روان افراد مـی رساند، مضرتر هستند و فرد را بیشتر درگیر خودشان مـی کنند.
اما متاسفانـه این آگاهی وجود ندارد و بسیـاری از جوانان ما درگیر این مسئله مـی شوند. نمـی دانم گفتن این حرف صحیح هست یـا نـه اما گاهی پیش مـی آید کـه برخی از ما بـه خاطر بی انگیزگی، بی هدفی و بی برنامگی به منظور آینده مان دچار ناامـیدی مـی شویم و فکر مـی کنیم با مصرف مواد مخدر یـا محرک، حتی اگر شده بـه شکل تفریحی و مقطعی مـی توانیم مشکلات مان را حل و فصل کنیم درون حالی کـه این کار خودش یک مشکل بر مشکلات ما اضافه مـی کند».
بهاره افشاری درباره این نقش مـی گوید:
بازیگر نقش لیلا درون خصوص روزهایی کـه فیلمبرداری «تسویـه حساب» را پشت سر مـی گذاشت، مـی گوید: «این کار اولین کار سینمایی ام بود و از مدیوم سینما شناخت چندانی نداشتم. شخصیت لیلا مابازای خارجی داشت و خانم مـیلانی از این شخصیت ایده گرفته و یک مصاحبه و فیلم مستندی نیز درون مورد این شخصیت داشتند و خیلی دقیق و ظریف آن را مـی شناختند و تمام اطلاعات را درون مورد زندگی این فرد بـه من دادند. اما موضوعی کـه برای من کمـی سخت بود این بود کـه باید درون تمام طول فیلم سیگار مـی کشیدم درون حالی کـه قبل از آن اصلا تجربه سیگار کشیدن را نداشتم و باید این کار را بـه شکل حرفه ای هم انجام مـی دادم که تا مخاطب باور کند لیلا، ی هست که از ۹ سالگی این کار را شروع کرده و به همـین خاطر هم وقتی برخی از دوستان فیلم را دیدند، متوجه شده بودند کـه من اصلا این کار را بلد نیستم!
در کل بیشتر از اینکه من تلاشی کنم، خانم مـیلانی زحمت زیـادی به منظور نزدیک شدنم بـه شخصیت لیلا کشیدند. من از یک ماه قبل فیلمبرداری، هر روز بعدازظهر بـه منزل خانم مـیلانی مـی رفتم و با ایشان تمرین مـی کردم. اما مشکل ترین جای کار ۲ سکانس بود کـه با تدبیر خانم مـیلانی و اینکه هر دو را درون یک روز فیلمبرداری د، راحت تر توانستم از عهده اش برآیم؛ یکی سکانسی بود کـه با خانم لادن مستوفی دعوا مـی کردم و باید کل گذشته ام را به منظور مخاطب مـی گفتم و دیگری سکانسی هست که مربوط بـه خانـه سالمندان مـی شود؛ زمانی کـه به دیدار مادرم مـی روم. این دو از برایم سخت تر از بقیـه کار بود».
خاطره حاتمـی درون این باره مـی گوید:
خاطره درون خصوص نگاهش بـه موضوع اعتیـاد مـی گوید: «اعتیـاد مسئله بزرگ و مـهمـی هست و متاسفانـه این روزها درون کشورمان خیلی رشد کرده؛ رشدی کـه نمـی توانم درکش کنم و خیلی برایم جای سؤال دارد. مسئله اعتیـاد همـیشـه مرا درگیر خودش کرده و وقتی یک فرد معتاد را درون خیـابان مـی بینم، واقعا ناراحت مـی شوم. جای تاسف هست که با معضل اعتیـاد هم مانند ایدز برخورد مـی کنند. منظورم این هست که بـه این دو مشکل اصلا توجهی نمـی شود. انگار اصلا این مشکلات درون جامعه وجود ندارند. بـه عنوان یک بازیگر همـیشـه دوست داشتم نقش یک فرد معتاد را بازی کنم و اصلا خودم فرصت این کار را درون فیلم «در امتداد شـهر» بـه وجود آوردم. آقای عطشانی درون نظر داشتند هر درون جای خودش بازی کند ولی هنگامـی کـه فیلمنامـه را مـی خواندم متوجه شدم بـه خاطر نقشی کـه دارم حتما زیر چشم هایم کبود باشد بـه همـین خاطر هم بـه آقای عطشانی پیشنـهاد دادم این فرد یـا نقش آدم معتاد را داشته باشد یـا بیمار را و ایشان اجازه دادند کـه من نقش آدم معتاد را بازی کنم و آقای محسنی هم زحمت کشیدند و مونولوگ خیلی خوبی به منظور من نوشتند کـه متاسفانـه تمام آن سکانس را از فیلم درآوردند و منولوگی کـه مـی گفتم حذف شد.
به این دلیل کـه من درون حال سیگار کشیدن بودم. بـه نظرم این از ممـیزی های آزاردهنده هست چون بـه هر حال به منظور نشان یک فرد معتاد حتما المانی وجود داشته باشد! ناراحتی من از این بود کـه برای آن یک سکانس زحمت زیـادی کشیده بودم».
مطالب پیشنـهادی:
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 12 Jul 2018 07:50:00 +0000
آکاایران: داستان کوتاه روزه منصور حلاج آکا ظهر یکی از روزهای رمضان بود ….حسین حلاج همـیشـه به منظور جزامـی ها غذا
آکاایران: روزه منصور حلاج
حسین حلاج درون جوابش مـی گه : اون خداست …روزه ی من به منظور خداست …اون مـی دونـه کـه من اون چند لقمـه غذا را از روی گرسنگی و هوس نخوردم ….دل بنده اش را مـی شکستم روزه ام باطل مـی شد یـا خوردن چند چند لقمـه غذا ؟؟؟
گردآوری: گروه سرگرمـی پرداد
.
. داستان کوتاه روزه منصور حلاج آکا . داستان کوتاه روزه منصور حلاج آکا ، داستان کوتاه روزه منصور حلاج آکانویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 12 Jul 2018 07:50:00 +0000
جنیفر لوپز Jennifer Lopez یکی از زنان معروف هالیوودی است. کاری که رقاص معروف با جنیفر لوپز کرد درون این مقاله بهترین مدل های گوشواره های جنیفر لوپز Jennifer Lopez را معرفی کرده ایم.
جنیفر لین لوپز ( Jennifer Lynn Lopez ) با نام مستعار جِی لو درون ۲۴ ژوئیـه ۱۹۶۹ متولد شد. کاری که رقاص معروف با جنیفر لوپز کرد او خواننده، کاری که رقاص معروف با جنیفر لوپز کرد بازیگر، نده، تهیـهکننده موسیقی، تهیـهکننده تلویزیونی، نویسنده و طراح مد آمریکایی است.
جنیفر لوپز Jennifer Lynn Lopez درون محلهل هیل شـهر نیویورک و از پدر و مادری اهل پورتوریکویی بـه نام دیوید و گوآدالوپ بـه دنیـا آمد. کوچکترش لیندا لوپز بـه شغل خبرنگاری مشغول است. او یک بزرگتر بـه نام لسلی نیز دارد. پدرش، دیوید، ابتدا درون یک شرکت بیمـه بـه نام گاردین درون شیفت شب کار مـیکرد کـه بعدها بـه عنوان یک متخصص رایـانـه درون شرکت استخدام شد. زمانی کـه جنیفر بـه دنیـا مـیآید خانوادهٔ آنـها درون یک آپارتمان کوچک زندگی مـید کـه مدتی بعد با پسانداز پول، موفق بـه خرید خانـهای بزرگتر و دو طبقه مـیشوند کـه یک گام بزرگ به منظور خانوادهای با وضع مالی ضعیف بود. وی درون سن پنج سالگی شروع بـه شرکت درون کلاسهای خوانندگی و مـیکند. دو سال بعد و در سن هفت سالگی از طرف مدرسه درون یک سفر بـه نیویورک شرکت مـیکند. پدر و مادر جنیفر لوپز تاکید بسیـاری بر اخلاق مداری درون کار داشته و همواره فرزندانشان را بـه یـادگیری زبان انگلیسی تشویق مـید. همچنین به منظور اینکه فرزندانشان درون زمـینـههای کاری خود دچار مشکلی نشوند، با تشویق آنـها بـه اجرای خوانندگی و درون مقابل یکدیگر، بـه تمرین و افزایش مـهارت آنـها کمک شایـان توجه د. جنیفر تحصیلات دبیرستان خود را درون یک مدرسه مذهبی کاتولیک بـه پایـان رسانید. جنیفر درون سال ۱۹۸۴ و در سن ۱۵ سالگی وارد رابطهای با دیوید کروز مـیشود.
در سال آخر دبیرستان بود کـه در خصوص اینکه یک فیلم ساز درون حال ساخت، بـه دنبال بازیگران نوجوان است، خبرهایی مـیشنود. درون نـهایت موفق مـیشود نقش کوتاهی درون فیلم بگیرد. این فیلم کـه کوچکم نام داشت ساخته سال ۱۹۸۶ بوده و یکی از فیلمهای درجه پایین، با بودجه کم است. بعد از پایـان فیلمبرداری بود کـه جنیفر لوپز تصمـیم مـیگیرد تبدیل بـه یک ستاره درون سینما شود. به منظور قانع کرده والدینش، با اینکه بـه تازگی درون کالج باروک ثبتنام کرده بود، ولی بعد از تنـها گذشت یک ترم تصمـیم بـه انصراف از تحصیل مـیگیرد. پدر و مادر جنیفر بـه شدت با بازیگری وی مخالف بوده و این تصمـیمش را احمقانـه مـیدانستند. بـه اعتقاد آنـها، هیچ لاتین تباری این کار را نمـیکند. تفاوت شدید دیدگاههای جنیفر با خانوادهاش منجر بـه این مـیشود کـه وی از خانـه خانوادگی خارج شده و به آپارتمان خودش درون محله منـهتن نقل مکان کند. درون این مرحله از زندگیش هست که روی بـه اجرای موسیقی درون برخی مکانهای محلی مـیآورد. چندی بعد بـه عنوان یکی از اعضای یک گروه کر استخدام مـیشود؛ با همـین گروه بود کـه یک سفر پنجماهه بـه اروپا نیز مـیرود، اما همـیشـه از نقشش درون گروه ناراضی بود، زیرا او تنـها عضو گروه بود کـه اجازه تکخوانی نداشت. بعدها درون یک اجرای دیگر درون کشور ژاپن موفق بـه یـافتن موقعیت شغلی جدیدی تحت عنوان رقاص، خواننده و طراح مـیشود.
گردآوری : کاری که رقاص معروف با جنیفر لوپز کرد گروه سبک زندگی سیمرغ
اختصاصی سیمرغ
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 17 Jul 2018 06:32:00 +0000
با توجه بـه درخواست کاربران عزیز نمونـه های از مانتوهای کوتاه تابستانی کـه برای شما گردآوری نموده ایم.امـیدواریم کـه مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 19 Jul 2018 08:10:00 +0000
پرش بـه ناوبری پرش بـه جستجو
چندین گونـه، متن را ببینید
آهو یـا غزال (به انگلیسی: کبوتر دم سیاه Gazelle) شامل گونـههای زیـادی از بزکوهی و سرده غزال هست یـا درون گذشته چنین درون نظر گرفته مـیشد. کبوتر دم سیاه آهوها بـه عنوان جانورانی چابک شناخته مـیشوند. کبوتر دم سیاه آنها مـیتوانند ناگهانی سرعت خود را بـه ۹۷ کیلومتر یـا ۶۰ مایل درون ساعت برساند یـا هنگام دویدن سرعت خود را درون ۴۸ کیلومتر (۳۰ مایل) درون ساعت نگه دارد.[۱] غزالها بیشتر درون صحراها، مرغزارها (زمـینهای چمن) و ساوانای آفریقا، جنوب غرب آسیـا، آسیـای مـیانـه و شبهقاره هند دیده مـیشوند. این جانور بیشتر بـه صورت گلهای زندگی مـیکنند و از گیـاهان نرم و لطیف و برگها مـیخورد و کمتر بـه گیـاهان خشک رو مـیآورد.
غزالها اندام بـه نسبت کوچکی دارند. بلندی بیشتر آنها که تا شانـه، مـیان ۶۱ که تا ۱۱۰ سانتیمتر (۲ که تا ۳٫۵ پا) هست و رنگ آنها قهوهای مایل بـه زرد است.
واژهٔ Gazelle یـا غزال درون ریشـهٔ عربی است[۲] کـه نخستین بار وارد زبان فرانسوی مـیانـه و سپس درون نزدیکیهای سال ۱۶۰۰ از فرانسوی وارد انگلیسی شد.[۳] درون زبان کردی بـه آهو «کژال» گفته مـیشود، بنابراین این احتمال نیز وجود دارد کـه این واژه از زبان پارسی بـه عربی رفته باشد و تحت تأثیر تلفظ اعراب «ک» بـه «غ» و «ژ» بـه «ز» تبدیل شده باشد. مردمان عرب بـه صورت سنّتی بـه شکار آهو مـیرفتند. این جانور درون ادبیـات عرب نماد زیبایی زنان بودهاست.[۴] برخی زبان شناسان بر این باورند کـه واژهٔ غزل کـه گونـهای شعر درون ادبیـات عاشقانـه هست بیشتر بـه دلیل همانندسازی زیبایی معشوق و آهو بـه یکدیگر، این چنین نامگذاری شدهاست.[۵] درون داستانها گفته مـیشود کـه خلیفه عبدالملک مروان (۶۴۶ که تا ۷۰۵) یک بار یک آهو را بـه دلیل شباهتش بـه معشوقش آزاد کرده است.[۵]
غزالها درون سه سرده طبقهبندی مـیشوند.[۶]
Grant's gazelle (نر)
Mhorr gazelle
غزال کوویـه (ماده)
آهوی تامسون (نر)
Speke's gazelle (ماده)
آهوی گواتردار ایرانی (ماده)
جبیر (ماده)
جبیر (ماده)
Red-fronted gazelle
آهوی کوهی (نر)
Soemmerring's gazelle (ماده)
غزال شاخباریک (نر)
غزال شاخباریک (نر)
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 19 Jul 2018 08:10:00 +0000
من عاشق هم جنس بازيم يعني با اين كار لذت ميبرم و ارضا مي شم دوست دارم لباس زنانـه بپوشم و مردها با هام حال كنن اغلب اوقات كه تنـهام زنانـه و كرست جوراب و تي شرت و دامن كوتاه مي پوشم پاهام و دستهام و لاك مي خلاصه تو لحظه اول هر كي ببين فكر مي كنـه طرفش يك يا زنـه يه دفعه حسابي دنبال يك جاي مناسب و آدم با حال مي گشتم بـه خاطر همجنس بازي و اين مسايل كه تو جامعه ما زياد رواج نداره و منع شده مي ترسيدم با هر كسي رابطه داشته باشم و خيلي با احتياط رفتار مي كردم چون بد جوري هوس يك حال و يك كير و كون حسابي بودم چند وقتي بود يك ساختمان جديد سه چهار طبقه توجه هم را جلب كرده بود بررسي كردم ديدم تمام واحد ها خاليه فقط يك سرايدار پشت پاركينيگ بـه واحد كوچيكه كه از سمت حياط پنجره داره زندگي ميكنـه يه آقاي حدود پنجاه ساله هميشـه هم اونجا بود شب و روز فكر كردم تنـهاست شايد بشـه يك جوري حالي با هاش بكنم فقط مي ترسيدم خلاصه كلام تصميم گرفتم راجب اينكه واحد ها فروشي هست باهاش صحبت كنم لباس معمولي پوشيدم مردانـه فقط زير شلوارم نيم توري زنانـه كه معمولا بر عكس خانمـها مي پوشم قسمت توري را پشت و قسمت ساده جلو و يك جفت جوراب شيشـه اي رنگ پا با بند جوراب از مدل هايي كه دور كمر مي افته و چهار که تا بند جوراب ها نگه ميداره بهترين موقعيت را حوالي غروب دانستم پيش خودم فكر كردم اگه صاحب ساختمان هم بياد ديگه شب نمي آد بـه نزديكي ساختمان كه رسيدم ديدم جلو درون ايستاده و رفت آمد مردم را نظاره مي كنـه سلام عليك معمولي با هاش كردم پرسيدم آقا اين واحد ها فروشي گفت من خبر ندارم گفتم تلفن يا موبايل صاحب ساختمان را داري اگه فروشي باشـه از خودشون بپرسم با هاش رفتم تو كه تلفونو از بگيرم که تا اينجاش كه بد نبود گفتم مي شـه يكي دو که تا از واحد ها رو ببينم گفت اول صحبت كن اگه فروشي بود گفتم مگر اين طرفها نمي ايند گفت نـه معمولا صبح ها مي آد گفتم اگه اشكال نداره بذاريد ببينم اگه باب ميل نبود كه ديگه مزاحم نشم خلاصه بـه شرط اينكه چيزي از موضوع بازديد نگم يه نگاه كوچولو بيندازم تو همين صحبت ها طرف هم محكي زدم ببينم طرف اهل حال يا نـه بـه طبقه بالا رفتيم و سر سركي يكي دو که تا از واحد ها برانداز كردم تو همين بين هم سوالاتي ازش كردم مثل اينجا شيفتي هتستيد و غيره كه اطلاع بيشتري راجبش داشته باشم تو همين حرف ها فهميدم زنش مرده تنـها بچه ش هم شـهرستا ن ديگه زندگي مي كنـه پيش خودم گفتم كيس مناسبي روش كار كنم برگشتيم پايين براي اينكه دوباره بـه طرف اطاقش بريم گفتم آب خنك داري يه ليوان بهم بدهي که تا مشغول آوردن آب بود كنار تختش جوري نشستم كه با پاهام كه مثل پاهاي ها سفيد خوشگل بود توجه ش را جلب كنم آب و آورد بمن داد و آب و خوردم تشكر كردم حالا اون از من سوال پرسيد اهل اين طرف هايي گفتم نـه تصادفي از اينجا رد مي شدم ديدم ساختمان خالي مزاحمت شدم يواش پاهام رو هم انداختم و تكان ميدادم كمي هم شلوارم بالا تر زدم كه توجه ش جلب شـه كه هم اينطور هم شد گفت راستي راستي براي خانـه آمدي يا مزاحمي يا مي خواهي سرم را گرم كني که تا رفيقت ها برسند گفتم رفيق هام براي چي برسند بر اي دزدي و مثل اينـها گفت آخه خانـه خالي چيزي براي دزدين داره يه مقدار حساس شد يه چوب دستي داشت احساس كردم لمسش كرد راستش منم ترسيدم گفت چاقوي چيزي همرات نداري گقتم چاقو چيه مي خواهي بگرد من هم منتظر يك همچين فرصتي بودم نـه بيا بگرد که تا خيالت راحت بشـه يا اگه خيلي ناراحتي برم ديدم تنـهايي منـهم زياد پياده راه رفتم گفتم گپي بزينم دوست نداري برم يك كم آرام شد بـه اسرار من كيف كوچولو يي كه همراه بود گرديديك كم وسايل آرايش پنبه و كرم و يه وكرست و جوراب زنانـه و دامن و تي شرت زنانـه بود نگاه معني داري بـه من كرد و چيزي نگفت و كارش كه تمام شد گفتم حالا خودم هم بگرد راستي بگم موضوع پاهام بد جوري حواسش پرت كرده بود خلاصه بـه اسرار من شروع كرد بـه گرديدن من هم از فرصت استفاده كردم دست هام و بالا بردم رفتم تو سينـه اش بوي عطر زنانـه ام مستش كرد دستهاش و پشتم برد گردن که تا روي م دست هاشو ماليد احساس كردم يك كمي بلند كرده منم زرنگي كردم دكمـه شلوارم را باز كردم که تا وسط رانم پايين آورم نيمي جواب شيشـه اي نيمي هم ران سفيد ريخت بيرون پشتم بهش كردم دو که تا كپلم از دو طرف توري زده بود گفتم اينم اينجا نگي چاقو داري وقتي پاهام و مو ديد احساس كردم يه حالي شد شايد دلش مي خواست يه جوري بپرسه ميدي چون خيلي با حال و باب كردن بودم گفتم برم يا بمونم گفت بمون ولي زود برو سر صحبت و باز كردم گفتم تنـهايي حوصله ات سر نمي ره تلويزيون هم كه نداري بعد با چي حال مي كني راستي ديگه روبرو ننشسته بود كمي آرام تر بغلم نشسته بود احساس كردم خودشو بهم مي چسبونـه اينجا كه خاليه خانم بازي و اين حرف هال مي ده ها گفت موقعيتش پيش نيامده براي تحريك بيشتر بـه بهانـه خستگي پا كفشم درون آ وردم ناخن هاي كشيده و لاك زده با ز هم توجه ش راجلب كرد ديگه طاقت نياورد گفت تو زني يا مرد گفتم تو چي فكر مي كني گفت اهل حالي گفتم که تا حالش چي باشـه گيرش از رو شلوار دستش گرفت گفت با اين گفتم از اون حال بدم نمي آد صورتم بردم نزديك صورتش چند سانتي لباش گفتم تو چي هنوز حرفي نزده احساس كردم تو بغلشم و لباش رو لبام يك چند دقيقه لبام و ميك زد و ول كرد گفت ديوانم كردي از فرصت استفاده كردم رو تخت دراز كشيدم دستشو آورد لاي پاهام گفت پسري گفتم حال مي كني چرا كه نـه بدن بـه اين خوشگل و سفيدي را بايد حسابي گاييد افتاد روم سرو گردنم مي بوييد و مي بوسيد كيرش از رو شلوار احساس كردم بد نبود اول كمي سينـه هامو كه مثل هاي 15 16 ساله بود ماليد بعد كمي ميكش زد داشتم از حال مي رفتم چند دقيقه نگذشته بود گفت شلوارتو درآور که تا بكنمت گفتم عجله داري كسي كه نمي آيد اينجا گفت خيالت راحت که تا فردا صبح كسي نمي آد بلند شدم گفتم ميشـه چند لحظه بري بيرون که تا حاضر بشم وقتي رفت يك كمي آرايش كردم و كرست پوشيدم لباسم هم درآوردم رفتم زير پتوش صداش كردم آمد تو گفت رفتي زير پتو گفتم بزن كنار و بيا بكنم كه خيلي دلم كيروت مي خواد وقتي پتو را كنار زد انتظار اين صحنـه را نداشن بدن سفيد كرست مشكي قرمز توري آماده كردن با عجله لباس هاش درآورد خوابيد بغل من مثل زن ها با هام حال مي كرد من هم كلي حال مي كردم با كيرش ور رفتم که تا بلند و سفت تر شد گفت بعد تو خودت واحد اجاره ميدي گفتم براي دوستان اهل حال مجانيه رو بـه بغل خوابيدم م و تا نيمـه پايين آورد ديدم كيرش گذاشت لاي پاهام هي که تا نزديك كونم مي آورد مي برد و با دستاش سينـه هامو مي ماليد كلي حال مي كردم يك ده دقيقه اي لايي حال كرد و م درون آورد دستي از پايين بـه طرف رانم كشيد گفت تو از ها بهتري منم حشري شدم گفتم نمي زاريمنو بـه پشت خوابانيد و سط دو که تا پاهام نشست و كيرش و مي ماليد بـه كونم داشتم مي مردم با آب دهنش كيرش حسابي خيس كرد و نوك كيرشو گذاشت روي كونم كمي بازي كرد يهو احساس درد ضعيفي با عث تكان من شد گفت درد آمد تازه سر خوشگلش كردم تو گفتم نـه ادامـه بده آهسته خوابيد روم با يك فشار که تا دسته فشار داد تو اخم درون آمد گفت مگر كير نمي خواهي گفتم چرا يك كمي ثابت نگهش داشت گفت راستي اسمت چيه گفتم شيما كن گفت شيما خوشگله كردن كونت مشكله گفتم كيرت كلفته ولي خيلي حال مي دهه شروع كرد بـه تلمبه زدن حالا نزن كي بزن شايد نزديك ده دقيقه تلمبه يواش پواش مي زد گاهي هم كاملا درش مياورد و دوباره ميكردگفتم اين زير خسته شدم يك حالت ديگه كيرشو درون آورد گفت برگرد پاهات بزار رو شانـه هام دو باره كردمچ پاهام گرفته بود تو دست هاش هي عقب جلو ميكرد بـه پاهام كه نگاه كردم خودم فكر كردم دم يه كه ه گاييده مي شده گفت خوشت مي اد گفتم كردنت حرف نداره پاهام ول كرد من دور كمر ش حلقه كردم خودشو انداخت روم سينـه هامو تودست هاش مي ماليدو لبام مي بوسيد و ميك ميزد يهو زبانم كردم تو دهش سرعت تلمبه اش بيشتر شد تند تر تلمبه ميزد و زبانم ميك مي زد احساس كردم خيلي تند شده تو كونم داغ شد که تا جايي جا داشت كيرش تو كونم فشار داد آبش آمده بود خواست داره گفتم بزار بمانـه من هنوز حال نيامدم گفت الان درستت مي كنم بلند شد نشست با كيرم بازي ميكرد و كيرشو تو كونم تكان مي داد گفت خوب گاييدمت راضي شدي اينقدر ماليد که تا منم آبم آمد يك چند دقيقه اي دراز كش خستگي گرفتيم بعد بلند شدم كه لباس بپوش برم گفت نمي شـه شب پيشم بماني که تا صبح يك بار ديگه با هم حال كنيم بدم نيامد كلي وقت صرف كردم که تا اينجا رسيدم که تا مشغول شام درست كردن بود من هم تي شرت و دامن كوتاه پوشيدم آرا يش و لبا س هامو مرتب كردم شام خورديم و كمي صحبت كرديم همـه اش حواسش بـه من بود از نوك پا که تا سرم و برانداز مي كرد گفت اول فكر كردم ي فقط صدات يك كم مردانـه هست وقتي دست زدم بـه لاي پات مطمئن شدم پسري گفتم مگر بدت آمد گفت نـه خيلي هم خوب بود شيما خوشگله هم بهت مي اد راستي اسمت اصلي چيه گفتم شايان گفت اونم قشنگه يواش يواش شروع كرد بـه ماليدن گفت بريم رو تخت دراز بكشيم گفتم بريم بغلم كرده بود يك دستشو دور گردنم يك دستشم روي م و پاهايم بين دو که تا پاهاش بود و هي ازميگرفت و ليس ميزد منم گاهي زبان و ميكردم تو دهنش و اونم ميك مي زد دامن را دراورد يواش دستشو كرد تو م از بغل م دستشو برد سواخ كونم و مي ماليد من يواش يواش حالي بـه حالي مي شدم شدم بعد كمي ماليدن بلند شد نشست شلوار و ش و تي شرت و كرستم منو دراورد يك ميك بـه سينـه هام زد گفت رو بـه بغل بخواب خوابيدم روي رانم نشست اون يكي رانم را بغلش گرفت احساس كردم كير بلند شده اش مقابل كونم با دست خيسش كرد و نوك كيرشو گذاشت درون كونم گفت اين دفعه يه جور ديگه حال مي كنيم و يك دفعه که تا اخر گيرشو كرد تو كونم دادم درون امد و همان ته نگهش داشت گفت مگر از كير كلفت خوشت نمي اد گفتم مي ميرم برا كيرت تند تند بكن حالش بيشتره گفت عجله نكن که تا صبح وقت داريم هر دفعه كيرشو درون مي اورد يك ضرب که تا ته فشار ميداد و خودشم همچنان با ران بغل گرفته هل مداد بـه جلو انگار داشت گونم جر ميداد پاهام ليس ميزد دائما با پاهام بازي ميكرد احساس كردم عاشق ران و پاست گفتم اين رنگ جوراب دوست داري يا مشكي گفت جفتشم باحاله بعد از كمي تكرار گفت بلند شو مثل چهار پاتخت بخواب قمبل كن بـه طرف من خودشم هم ايستاد كنار تخت نوك كيرشو ماليد بـه كونم بعد که تا ته فروش كرد تو احساس كرد كيرش بلند تر شده چون احساس كردم نوك كيرش مي خوره بـه معده ام هي رفت آمد هي درآورد كرد تو ديگه داشتم بـه هال مي شدم گفت بلند شو خودش نشستتخت كيرش گرفت دستش گفت بشين روش منم با دوتا دستام لاي كونم باز كردم ميزان كردم يك دفعه نشستم روش که تا ته رفت هي بالا پايان كردم اونم با سينـه هام و رانم بازي مي كرد يك دفعه محكم دستشو انداخت دور كمرم محكم نگه هم داشت داغي آبشو تو كونم احساس كردم بلند شدم گفتم سير شدي گفت فعلا بله خودمان تميز كرديم من با همون كرست که تا صبح خوابيدم بغلش اونم بغلم كرد و خوابيد ساعت شش صبح بيدارم گفت صبحانـه بخور برو شايد يكي بياد بعد از صبحانـه آرايشمو پاك كردم لباس مردانـه پوشيدم يه دو تاردوبدل شد براي يه موقع ديگه هم گذاشته شد بـه شرط اينكه بـه كسي نگه و موضوع بين خودمون بمونـه نوشته
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 24 Jan 2019 20:25:00 +0000
از مجموعه بسیـارعالی و بینظیر سی مـی پلاس نـهایت تشکر و قدردانی را دارم کـه با تیم پشتیبانی بسیـار قوی و صبر و حوصله بی مثال، ایا برنامه پلاس قابلیت روح دارد همچون شرکت های بزرگ دنیـا بـه کاربران خود خدمات فوق العاده ای ارائه مـیدهند و مشتری کـه رکن اصلی هرب و کاری مـیباشد را بـه خوبی هدایت و حفظ مـینمایند. ایا برنامه پلاس قابلیت روح دارد با آرزوی توفیقات روزافزون به منظور خانواده عزیز و بزرگ سی مـی پلاس
علی پورحسن / کارمند سازمان استانداردهمـیشـه بـه دنبال راهی به منظور ساختن سایت برایب و کارم بودم، هاست و دامنـه خریداری کردم، جوملا و وردپرس استفاده کردم اما کار بـه این راحتی نبود و در همان ابتدا کار را نیمـه رها کردم. ایا برنامه پلاس قابلیت روح دارد بعد از تست سایت سازهای دیگر باز هم نیـازهای من کـه دانش فنی و آی تی نداشتم برآورده نشد. بعد از آشنایی با سی مـی پلاس و ساخت سایت آزمایشی مطمئن شدم کـه این همون چیزی هست کـه مـیتواند دستیـار خوب من به منظور ساختن سایتی کارآمد باشد. با محیطی ساده و زیبا و پشتیبانی همـیشگی. با آرزوی موفقیت به منظور این تیم پرتلاش از زحمات شما متشکرم.
رها پیله ور / مدیر قراردادهای شرکت AGR سوئدبه نظر من سی مـی پلاس هر آنچه کـه برای حرفه ای شدن درون بستر وب نیـاز دارم رو درون اختیـارم گذاشته و از طراحی آسان یک سایت شیک لذت مـیبرم.
سید محمد هادی طلوعی / سرپرست گروه بازرگانی و تجارت الکترونیک پارسفكر مـی كنم همـیشـه جای یك سایت ساز خوب و پیشرفته و از همـه مـهمتر یوزر فرند مانند نمونـه های خارجی درون ماركت ایرانی خالی بود.خوشبختانـه سی مـی پلاس این جای خالی رو بـه شكل توانمندی پر كرده و فضای مناسبی رو به منظور كسانی كه مـی خوان بر اساس سلیقه خودشون و با كمترین هزینـه سایتی رو طراحی كنن فراهم كرده.امـیدوارم هر روز اتفاقات بهتری به منظور سی مـی پلاس بیوفته و پیشرفت ها و موفقیت های خیلی خوبی داشته باشـه.
آوا ثابتی / مدیر تبلیغات هولدینگ نیو ویونویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 02 Aug 2018 17:26:00 +0000
تقویت این عضلات باعث افزایش قدرت شما درون انجام تمام کارهایی هست که انجام مـیدهید. بادسن کارداشیان مثل بالا رفتن از پلهها، از روی صندلی بلند شدن، بلند بچه از روی زمـین و پیـادهروی.
تقویت متعادل این عضلات به منظور حفظ عملکرد مطلوب آنـها ضروری هست در غیراین صورت مشکلاتی مانند اختلال راه رفتن، مشکلات تعادل و اختلال درون فعالیتهای روزمره بـه وجود مـیآید.
وقتی یک قسمت از پا بیش از قسمتهای دیگر تقویت شود مـیتواند باعث کشیده شدن لگن و ران و خارج شدن از حالت تقارن طبیعی گردد کـه این مساله بـه اختلال درون ثبات و در نتیجه درد کمر، ران، زانو و مچ پا منجر مـیشود.
اکثر افرادی کـه در حال درمان درد زانو و کمر هستند، در حقیقت بیشتر نیـازمند تقویت متعادل این عضلات هستند .سفتی هامسترینگها درون بسیـاری از افراد از جمله دوندهها دیده مـیشود و انقباض مکرر و عدم کشش عضلات مـیتواند بـه کاهش محدوده حرکتی آنـها منجر شود. بادسن کارداشیان کشش عضلانی، بخش مـهمـی از ایجاد تعادل مـیباشد.
پاهای خود را با زاویـه 45 درجه جلوی خود قرار دهید که تا تعادلتان حفظ شود.
ابتدا لگن را از روی زمـین بلند کرده، سپس ستون فقرات را از روی زمـین بـه شکلی بلند کنید کـه در هر زمان یک مـهره از زمـین جدا شود که تا جایی کـه یک خط مستقیم از شانـه که تا زانوها ایجاد شود. پاشنـه پا حتما مستقیماً زیر زانوها باشد.
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 19 Jul 2018 21:39:00 +0000
تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com